لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد , گل داد , سرخ ِ سرخ
گلها انار شد , داغ ِ داغ . هر اناری هزار تا دانه داشت
انار کوچک بود .دانه ها ترکیدند . انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از درخت چید . مجنون به لیلی اش رسید
خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود
کافی است انار دلت ترک بخورد
سلام
روز ملی فناوری هسته ای تبریک و تهنیت باد
یا علی
سلااااااااااااااااااااام چطوری همسایه .
اومدم عید دیدنی و وب دیدنی ببخشید یه 10 یا 15 روزی دیر شد اخه سرم شلوغ بود داشتم نوه مو شوهر می دادم زنمم مرد دیگه وقت نکردم زود تر خدمت برسم یه زن خوبم برام پیدا کن .
خوب حالا من چی بهت بگم اخه؟
یعنی خدارو خوش میاد منه بد بخت بیچاره رو اینطوری بذاری تو کف . یعنی این درسته که اپ کنی و به من خبر ندی؟
نه خداییش درسته؟
خیلی وبلاگت قشنگ و جالب و دوست داشتنی شده .
دیگه شیطون نشو هر وقت اپیدی به من بگو بیام ببینم.
فعلا بای.